ایستگاه

ساخت وبلاگ

   

از جهان تا خدا هزار ایستگاه بود.
در هر ایستگاهی که قطار می ایستاد کسی گم می شد.
قطار می گذشت و سبک می شد.
قطاری که به مقصد خدا می رفت عاقبت به ایستگاه بهشت رسید.
پیامبر گفت:اینجا بهشت است،و من شادمانه بیرون پریدم.
اما ...تو پیاده نشدی و من نفهمیدم....!!
قطار رفت و دور شد و من از فرشته ای پرسیدم مگر اینجا آخرش نیست؟
و او گفت:این قطار به سوی خدا می رود.
و خدا به آنان می گوید:
"درود بر شما،راز من همین است."
آنان که مرا می خواهند در ایستگاه بهشت پیاده نمی شوند.
و من آرام زیر لب گفتم:


"عجب فااااصله ای"

عشق به دریا...
ما را در سایت عشق به دریا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : دانیال wmv بازدید : 740 تاريخ : سه شنبه 21 مرداد 1393 ساعت: 15:23

لینک دوستان

خبرنامه