دفتر خاکستری وجودم را می گشایم و ان را ارام ورق میزنم اه:
چه روزهای خوشی که گذشت و چه روزهای سختی که باعث
اوارگی پروانه های رنگین گل های باغ دلمان شدند.
همیشه خوشی های زندگی با خیال و رویا میگذرد و نا خوشی هایش رنگ
واقعیت به خود میگیرد.این جمله را توی کتابی گم نام خواندم که صفحه هایش
بس گرد و غبار روزگار خورده بودندسیاه شده بودند درست مثل قلب من
اوایل ها که اسمان ابری بود خورشید ملایم می تابید دلم صاف بود و زلال
عینهو چشمه اب و امروز انقدر خورشید نا مهربان شده که مرا از خود میراند و دلم
انقدرغم گرفته که هیچ بارانی نمی تواند ان را بشوید
عشق به دریا...برچسب : نویسنده : دانیال wmv بازدید : 752